شب کمدی ديوان با همراهی ميشائيل نياورانی، مريم آخوندی و گروه „بانو“
آنچه گذشت
«!من چنان تنبلم که هيچ نمیتوانم تصور کنم سريعترين اسپرم، آن هم از نوع ايرانیاش بودهام: آخر، آنجا يک تاکسی هم پيدا نمیشد؟»
اعضای گروه ديوان مدت طولانی روزشماری کردند تا موعد مقرر سر رسيد: روز ١٧ دسامبر موفق شديم بالاخره کابارتيست مشهور اتريشی- ايرانی را برای اجرای يک برنامهی افتخاری، به کُلن بياوريم. در مجموع چه تعدادی شرکتکننده خواهيم داشت؟ کدام سالن برای اين برنامه مناسب خواهد بود؟ چهکسی میتواند در کنار ميشائيل بخش موسيقی را اجرا کند؟ سئوال پشت سئوال، سئوالهايی که اعضای گروه ديوان، تمامی اين روزها (تا شب بههنگام خواب) با آنها مشغول بودند. نياورانی در اتريش پيش از کريسمس، در سالنهايی که بليطهايش به تمامی به فروش رسيده بود، برنامهی کمدی جذاب خود به نام «شام فجيع (بینقص)» را اجرا میکرد و شبانهروز در برنامههای تلويزيونی بهنمايش درمیآمد. ديوان درست در همين هنگام میخواست او را با بهترين برنامهی طنز دوزبانهاش در کلن روی صحنه ببرد. تا آخرين دقايق نگران بوديم: آيا او خواهد آمد؟ در نهايت ما دقيقاً ١٠٥٥ بليط برای نمايش فروختيم، سالن «اشتادهاله مولهايم» تا صندلی آخر پر شد، و برای بسياری از حاضرين، دلدردی از شدت خنده و اشک، بههمراه آورد. چراکه فرزند يک مادر اهل وين و يک پدر ايرانی، به قول خود وفا کرده بود. نياورانی به شيوهی معمول خودش، بسيار انديشمندانه و بیپرده به اکتشاف فراز و نشيب زندگی سرزمينهای مادری و پدری خود، نکات منطقی و غيرمنطقی آيينهای ايرانی و سنتهای اتريشی، پرداخته است… وی علاوه بر نکات برجستهی برنامهی «يک شب ايرانی»، داستانهايی از کتاب جديد خود «کرمِ اول، ديوانه است» را ارائه کرد. داستانهای بسيار سرگرمکننده، داستانهای طنز گاه تند و تيز در مورد عشق، زنان، جدايیها، اقتصاد بازار آزاد، افسردگی و بيماری مد روز و فرسودگی شغلی (برناوت): «اين بيماری عالی که وجود ندارد، شامل حدود بيست نشانهی کاملاً گوناگون است. من هم همينطور مدام تحت فشار زندگی بودم. بیوقفه. از زمانی که به دنيا آمدهام. تمام مسير زايمان را استرس کامل داشتم، چنان خسته شده بودم که چند سالی فقط خوابيدم. ما اصطلاح «فرسودگی شغلی» را دوست داريم، چون نشاندهندهی آن است که چقدر کار میکنيم. اين تقريبا وجه مشخصهی ماست. فقط گفتن تحت فشار بودن کافی است تا به عنوان يک نقنقو شناخته شوی. حتی کارمندان دولت نيز به «فرسودگی شغلی» مبتلا میشوند. مثل اين میماند که از يک خواجه شکايت شود که پدر کسی است!»
مريم آخوندی و گروه کُر زنان «بانو» برنامهی آن شب را با موسيقی همراهی کردند، ترانههای محلی در مورد زنان ترکشده، معشوقهای بیوفا و زندگی در روستا خواندند. در نهايت، برجستهترين قسمت آن اجرای مشترکی بود که در آن هر دو خواندند و ميشائيل نياورانی به سبک کاملا ايرانی کمرش را قر میداد و دستانش را بهحرکت درمیآورد. آنها با هم ترانهای از ستارهی موسيقی پاپ ايران، ابی به نام „خانم گل“ را برای اولينبار بهزبان فارسی- و سپس با ترجمه آلمانی- خواندند که موجب شد تماشاچيان نتوانند از خنده روی صندلی خود بند شوند:
„oh du blumengleiche Frau, ich kann es kaum erwarten, komm mich besuchen, komm auf die andere Seite der Brücke, meine tränenden Augen haben dir eine Brücke gespannt, eine Regenbogenbrücke… wenn ich an dich denke, dann zittern Hände und Herz, ich schreie tausendmal, dass ich noch in dich verliebt bin…!“
يک شب به ياد ماندنی!
ما دوباره روزشماری خواهيم کرد تا بتوانيم ميشائيل را در کلن ببينيم!
[divider scroll_text=““]
گالری عکس
[fancygallery id=’niavarani‘]