مروری بر جلسه بحث و گفتوگوی ديوان در ٢١ ژانويه ٢٠١٢
آيا ما توانايی منازعات فكری و لفظی با همديگر را داريم؟ اين سئوال را من اغلب در هنگام كار جمعی از خود میپرسم. با توجه به خاطرات خانوادگی که در گوشهی ذهنم نهفتهاند، بهخصوص درميان جمع ايرانیتباران از كسانی كه تحمل منازعه فكری و لفظی را ندارند واهمه دارم. جمعهايی كه در آنها اغلب حرف دلشان را نمیزنند و تعارفهای الزامی و اغلب گمراهکننده میکنند، پشت سر يکديگر انتقاد میکنند، ديکتاتوریهای مينياتوریای هستند همراه با خشمهای فروخورده و انفجارهای احساسی، قضاوتهای تند و ويرانساز و طبعاً دری که بهطور اجتنابناپذير بههم کوبيده میشود، بهتعبيری آخرين نمايش قدرت – و در پی آن سرخوردگی نسبت به همميهنان میآيد و سپس پرهيز عمومی از هرگونه فعاليت جمعی. يک شرکتکنندهی آلمانی از تجربيات من در اين زمينه به خنده افتاده و معتقد بود، همه اين رفتار تماماً يک رفتار آلمانی نيز میباشد: «همه اين چيزها را من نيز در دوران کار، در محيطی کاملاً آلمانی از سر گذراندهام.» شنيدن اين حرف آن هم از زبان يک آلمانی که تصميم گرفته بود در يک جلسهی بحث و گفتوگو با شرکتکنندگان اکثراً ايرانی شرکت نمايد، بهگونهای مرا تسلی میبخشيد.
مشاهده به جای قضاوت
دکتر عباس ابطحی، جلسه را با يک مقدمه علمی افتتاح کرد. او از توانايی بيولوژيک ما در مورد امپاتی (درک متقابل)، ارتباطات و فرهنگ سخن راند. راجع به ويژگیهای بيولوژيک آنگاه که برخی احساسات مشخص همنوعان نمیتواند بهدرستی شناخته شود. بهويژه دو نکته در خاطر من باقی مانده است: اول ـ ارتباط بدون خشونت بر اساس نظريه مارشال ب. روزنبرگ. نظريهای که به انسانها امکان میدهد تا بهتر باهم ديگر ارتباط بگيرند – با اين اعتقاد بنيادين که يک رابطهی قدردان را در ارجحيت قرار میدهد. بنا به نظريهی روزنبرگ، اين امر از راه مشاهده، بيان احساسات، نيازها و انتظارات ميسر میشود. در ارتباط بدون خشونت، راجع به طرف مقابل قضاوت اخلاقی نمیشود. و در نهايت اين سخن کريشنا مورتی در خاطرم جای میگيرد: «عالیترين شکل شعور و ادراک همانا مشاهده کردن و قضاوت نکردن است.»
عباس، مطالب را اينگونه توضيح میدهد: و سپس يک چيز ديگر نيز به ياد آوردم، يک تشخيص علمی که يکبار هم در زندگی واقعیام احساس کردهام. و آن اين که، وقتی در ميان جمع بزرگی هستيم، بر احساسات ما چه میگذرد؟ يعنی «سرايت احساسات» يک تأثير ناگهانی و عمدتاً مسری احساساتی بر هم. من مواقعی را به خاطر دارم که خود تحت تأثير محيط خشن و غيرعقلانی در يک گروه ناخودآگاه خشمگين و جريحهدار شدم. باری، گاهی احساسات نيز مسری میشوند و اين جالب توجه است!
«ايرانیها میخواهند مرا تغيير دهند. آلمانیها کاری به کار من ندارند.»
برای توضيح و اثبات توانايی در «منازعه»، «انتقاد و انتقاد پذيری» و «ارتباط»، سعی کرديم از اتفاقات کوچک و بزرگ روزمرهی مختلف در زندگی ياری بگيريم. و پيش از هر چيز از خود سئوال کرديم: آيا ما همگی در يک محيط ايرانی در ارتباطات خود دلنازکتر، آسيبپذيرتر، با قضاوت بيشتر و احساساتیتر برخورد میکنيم. يا اين که، آيا اين فقط يک تصور يا پيشداروی سطحی فرهنگی است که به حساب ما نوشته شده است؟
يک خانم ايرانیتبار شرکتکننده تعريف میکند:«من خوش ندارم برای خريد سبزيجات به مغازهی ايرانی سرکوچه مراجعه کنم، چرا که هربار از آن جا خريد میکنم، خانم صاحب مغازه با لحنی گلهآميز مخصوص ايرانیها میگويد: چه خوب شد که شمارا دوباره میبينم، مدتهاست که اين طرفها پيدايتان نمیشود». حال و هوای لحن او هميشه حالت گلهآميزی است پنهان در پس ظاهر محترمانه. «آلمانیها کاری به کار من ندارند، اما ايرانیها هميشه میخواهند مرا تغيير دهند و اين انرژی انسان را میگيرد».
يک شرکتکننده ديگر میگويد هنگام مشاجره با شوهرش، حتماً به زبان آلمانی صحبت میکند، چون با اين زبان بهتر میتواند دلايل خود را ارائه کند و بهتر مرزبندی کند. ديگری تأکيد میکرد که در يک جامعهی ايرانی اعتماد بنيادی وجود ندارد و درست همين مسئله است که امر ارتباط را مشکل میسازد. در مدرسه و دانشگاه بيشتر ترجيح میدهيم مطالب درسی را حفظ کنيم تا اين که عقايد خود را بهشکل مدون و انتقادها را بهطور عينی ابراز داريم.
يک شرکتکنندهی آلمانی تعريف میکند، هميشه از اينهمه تعارف در ايران گيج و سردرگم میشود. وقتی تعارف از صداقت پيشی میگيرد، بسيار طاقتفرسا میشود. عباس در اين خصوص توضيح میدهد: «احترام ظاهری، روابط قدرت را مستحکم میسازد». انسان در ايران ياد میگيرد هيچگاه مستقيم سئوال نکند و هيچگاه مستقيم حرفهايش را با کسی در ميان نگذارد. تاريخ ايران نيز حاکی از آن است که مردم هميشه از کنار گذاشته شدن و بيرون رانده شدن از جمع واهمه داشتهاند – بهراستی يک فرد تنها در ميان بيابانی خشک چه میتواند بکند؟ در بيابان ديگر قادر نيستيم همانی باشيم که هستيم…
«علاوه براين، تاريخ ايران هميشه در زير سلطهی زور بوده است و آنجا که زور، حذف، تبعيد و سوء استفاده از قدرت حاکم است، امر ارتباطات واقعاً زيان ديده است. مغز انسان بايستی در مقابل چنين تجربياتی حفظ شود. به معنای واقعی کلمه مغز کليد میکند.» و آنگونه که من دريافتم، بخشی از آن برخاسته از اين تاريخ فرهنگی ويژهی ماست. باقی مسائل امری عمومی و همگانی هستند.
ما همچنين از تجارب آموزندهی خود گفتيم:
– اغلب بهتر است برای حفظ رابطه بلافاصله به نقد و انتقاد نپردازيم، بلکه بگذاريم يک شب از آن تجربه بگذرد.
– بهتر است اينگونه تعارفات توخالی را فراموش کنيم و احترام متقابل را جايگزين آن کنيم.
– انسان بايستی موقعيت همنوعان خود را نيز درک کند، چرا که ما را هم تجربياتمان اين چنين ساخته است که هستيم.
– ما در «ديوان» ميل داريم تا توانايی انتقاد سازنده، تحمل انتقاد و انتقادپذيری را بياموزيم و هرگز چيزی به دل نگرفته و رنجيده خاطر نشويم.
– ما میخواهيم مشاهده را از قضاوت جدا بدانيم.
– ناراحتی خود را بهطور کامل- و بدون خشونت- اظهار نماييم و نگذاريم در نهان تأثير خود را بگذارد.
– و در نهايت اينکه منازعات آشکار و شفاف میتواند انسانها را بههم نزديک کند
اينبار، «اطاق گرد» بسيار سازنده و انديشهبرانگيز و کمتر برای بحث و فحص ِ صِرف بود. در آن بيشتر به تجربيات کاملاً شخصی و جستجوی خود برای يافتن راههای مواجههی درست با انتقادها و منازعات پرداختيم. از ميان ضربالمثلهای بسياری که در آن روز شنيديم يکی را برای آويزهی گوش ساختن باز میگوييم:
«انسان به همان اندازه برای آزادی آمادگی دارد که انتقادپذير است.»
اطاق گرد آينده روز شنبه ۱۷ ماه مارس ساعت ۱۷ برگزار میشود. شما میتوانيد موضوع بحث را خودتان در بخش نظرسنجی اطاق گرد در فيسبوک انتخاب کنيد.